کتاب «از اورنج کانتی تا قیطریه» نوشتهی حمیدرضا صدر، بیش از آنکه صرفاً روایت یک سفر باشد، تکهنگاریهایی است از ذهن و احساسات نویسندهای که در آستانهی مرگ، دوباره به زندگی رجوع میکند. این کتاب ترکیبی است از سفرنامه، خاطرهنگاری، مرثیهسرایی، و بازگویی صحنههایی از زیست شخصی نویسنده، که در عین فردیبودن، پیوندی عمیق با تجربهی جمعی انسان مدرن دارد.
از اورنج کانتی تا قیطریه از حمیدرضا صدر
فرم و ساختار کتاب از اورنج کانتی تا قیطریه
نثر این کتاب، روایتی سیال و در عین حال تودرتو دارد. صدر نه به شیوهی کلاسیک داستانگویی پایبند است و نه پیرو سبک سفرنامههای سنتی. او خاطره را با داستان، بیماری را با امید، و طنز را با اندوه در هم میآمیزد. ساختار کتاب اپیزودیک است؛ هر فصل، یا بهتر است بگوییم هر پارهنوشت، بخشی از یک سفر ذهنی و جسمی است که مخاطب را از لسآنجلس تا تهران، از اورنج کانتی تا قیطریه، و از گذشته تا اکنون با خود همراه میکند.
در این میان، قیطریه به مثابه نماد بازگشت است. بازگشت به وطن؟ به کودکی؟ به ریشهها؟ شاید همهی اینها، و شاید هیچکدام. آنچه مسلم است، قیطریه جغرافیای بیرونی نیست؛ یک نقطهی درونی است، جایی در جان انسان، که وقتی همهی راهها به پایان میرسند، آنجا آغاز میشود.
مضمون و درونمایه از اورنج کانتی تا قیطریه
“از اورنج کانتی تا قیطریه” کتابی است دربارهی بازگشت. بازگشت به خویشتن، به خاطرات، به زخمهای قدیمی، و حتی به مرگ. حمیدرضا صدر، با روایت سفرش برای درمان سرطان در آمریکا، به مرور تکههایی از زندگیاش میپردازد. او نه تنها از پزشکی، بیمارستان، دارو و شیمیدرمانی میگوید، بلکه از سینما، فوتبال، مادرش، عشقهای قدیمی، و رفقای دور و نزدیک نیز سخن به میان میآورد. این آمیزش، لحن کتاب را از نوعی تکصدایی رهایی میبخشد.
در این میان، مهمترین مضمون کتاب، شاید پذیرش مرگ باشد. نه بهعنوان شکست، بلکه بهعنوان بخشی جداییناپذیر از زندگی. صدر، بهجای آنکه مرگ را دشمن بپندارد، آن را همچون رفیقی قدیمی میپذیرد که دیر یا زود، به سراغش خواهد آمد. اما تا آن هنگام، او مینویسد، تماشا میکند، میاندیشد، و تلاش میکند آنچه را که مانده، زندگی کند.
زبان و سبک نگارش حمیدرضا صدر در از اورنج کانتی تا قیطریه
زبان حمیدرضا صدر در این کتاب، همچون دیگر آثارش، شیرین، خودمانی و در عین حال شاعرانه است. او از استعارهها و تشبیهها استفاده میکند، اما نه بهگونهای متکلف. زبان او، زبان انسان مدرن است؛ کسی که با سینما و فوتبال بزرگ شده، با ادبیات و ترانهها زیسته، و حالا در آستانهی پایان، با تمام این خاطرات به گذشته مینگرد. او از فوتبال حرف میزند، اما انگار دارد از عشق میگوید. از سینما مینویسد، اما مرثیهای برای مادرش میسازد.
یکی از ویژگیهای خاص نثر صدر، تلفیق طنز و اندوه است. طنزی که گاه تلخ و گزنده است، و گاه لبخند بر لب خواننده مینشاند. او مرگ را شوخی نمیگیرد، اما از آن هم نمیهراسد. این طنز در لابهلای کلماتش جریان دارد، گویی راهی است برای کنار آمدن با وضعیت انسانی.
شخصیتپردازی در خاطرات حمیدرضا صدر
اگرچه کتاب فاقد داستان با ساختار کلاسیک است، اما شخصیتها در ذهن خواننده نقش میبندند: مادر مهربان و فهیم، همسر وفادار، دخترک کوچک با دستهایی گرم، دوستانی که هر یک یادآور دورانیاند، و حتی پزشکان و پرستارانی که در حاشیه قرار دارند اما حضوری عاطفی دارند. این شخصیتها، تصویری چندلایه از زیست نویسنده به دست میدهند. آنها نمادهایی از تعلق، عشق، وابستگی و در نهایت، رهاییاند.
سوال این است! سفر؛ جسمانی یا روحی؟
سفر در این کتاب، نه فقط حرکتی جغرافیایی است، بلکه سفری درونی به اعماق روح انسان است. صدر از لسآنجلس به تهران میآید، اما مهمتر از آن، از ترس به آگاهی، از نگرانی به پذیرش، و از پراکندگی به نوعی انسجام ذهنی سفر میکند. این نوع نگاه، کتاب را از سطح یک سفرنامهی صرف فراتر میبرد و آن را به تأملی فلسفی دربارهی بودن و رفتن تبدیل میکند.

حمیدرضا صدر که بود؟ نویسندهای میان مرگ و زندگی!
برای درک عمیقتر کتاب، باید با خود نویسنده آشنا شد. حمیدرضا صدر تنها نویسنده یا مفسر فوتبال نبود. او روشنفکری چندساحتی بود که در عین برخورداری از دانش آکادمیک در رشتهی شهرسازی، نگاهی عمیق به فرهنگ عامه، سینما، و تاریخ اجتماعی داشت. صدر توانست هم در رسانههای ورزشی بدرخشد، هم در ادبیات جدی قلم بزند، و هم برای مخاطب عام قابل فهم و دلنشین باشد.
او در نثر خود، از تجربهی زیستهاش بهره میبرد. مهاجرت، تحصیل در غرب، بازگشت به ایران، فعالیت در عرصهی مطبوعات، و در نهایت، بیماری و مرگ، همگی عناصر مهمی از زندگیاش بودند که در آثارش، بهویژه در کتاب «از اورنج کانتی تا قیطریه»، به وضوح دیده میشوند.
ویژگی بارز شخصیت صدر، انسانگرایی او بود. او در فوتبال، بهدنبال قهرمانان تراژیک میگشت؛ در سینما، عاشق شخصیتهای شکستخورده اما نجیب بود؛ و در زندگی، تلاش میکرد صدای بیصداها باشد. همین نگاه، از او نویسندهای ساخت که فراتر از تحلیل فنی، به ریشههای عاطفی و فرهنگی پدیدهها میپرداخت.
حتی زمانی که دربارهی یک بازی فوتبال مینوشت، میشد رگههایی از نقد اجتماعی، تحلیل تاریخی و تأمل فلسفی را در کلماتش یافت. در همین راستا، «از اورنج کانتی تا قیطریه» را میتوان جمعبندیای غیررسمی از دغدغههای فکری و حسی او دانست.
او هرگز ادعای فیلسوف بودن نکرد، اما در نهایت، آثارش بهشکلی درونی، دعوت به تأمل در باب زندگی، زمان، خاطره و مرگ بودند. او اهل شعار نبود، اما صداقت درونیاش، تأثیری عمیق بر خواننده میگذاشت.
حمیدرضا صدر نویسندهی ” از اورنج کانتی تا قیطریه”
کتاب «از اورنج کانتی تا قیطریه» فراتر از یک یادداشت شخصی دربارهی بیماری است. این کتاب، سفری است در جان نویسنده، از غربت تا وطن، از امید تا تسلیم، از رنج تا آرامش. حمیدرضا صدر در این کتاب، ما را با خود به دالانهایی از خاطره، درد، عشق و پذیرش میبرد و در نهایت، ما را با این پرسش تنها میگذارد: آیا بازگشت ممکن است؟ و اگر آری، بازگشت به کجا؟
کتاب او، روایتی بیادعا اما عمیق از انسان امروزیست؛ انسانی درگیر با بیماری، اما همچنان عاشق زندگی؛ انسانی دلبستهی خاطرات، اما آگاه به زوال؛ انسانی که با کلمات، زندگی را تا واپسین نفس مینویسد.
و این، شاید بزرگترین میراث حمیدرضا صدر باشد.