کتاب «از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم» اثر نویسندهی ژاپنی، هاروکی موراکامی، اثری است منحصر بهفرد که در مرز میان زندگینامه، مراقبهی ذهنی و تأملات فلسفی قرار میگیرد. این کتاب بیش از آنکه صرفاً دربارهی دویدن باشد، به نوعی از بازتاب ذهنی تبدیل میشود که از خلال تجربهی جسمانی، دریچهای به درک خود، زندگی و نویسندگی میگشاید. موراکامی با زبانی ساده اما ژرف، از دویدن بهعنوان ابزاری برای فهم خویشتن و استمرار در مسیر خلاقیت حرف میزند. برای درک بهتر این اثر، لازم است نخست به خود نویسنده، شخصیت و جهانبینی او نگاهی بیندازیم.
کتاب ” از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم” از هاروکی موراکامی
کتاب «از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم» متشکل از مجموعهای از فصلهای نسبتاً کوتاه است که هرکدام بهنوعی با تجربهی شخصی موراکامی از دویدن، نوشتن، و زندگی روزمره در ارتباطاند. برخلاف آنچه عنوان کتاب ممکن است تداعی کند، این کتاب نه یک راهنمای دویدن است و نه صرفاً خاطرات یک دونده. بلکه روایتی است از مواجههی انسان با خویشتن در لحظاتی از خستگی، سکوت و تداوم.
موراکامی در این اثر، دویدن را نه به عنوان یک ورزش بلکه به عنوان یک کنش ذهنی و معنوی معرفی میکند. او هر روز میدود، حتی در روزهایی که انگیزه ندارد یا هوا مناسب نیست. این استمرار، نوعی تمرین برای زندگی و نویسندگی است. از نگاه موراکامی، نوشتن و دویدن هر دو نیازمند انضباط، تمرکز، و تحمل هستند.
مضمون اصلی کتاب, دویدن بهمثابهی تأمل!
هاروکی موراکامی با استفاده از استعارهی دویدن، به مسائل عمیقتری اشاره میکند. او در خلال تجربهی فیزیکی، به مفاهیمی چون زمان، فرسایش بدن، گذر عمر، و معنای پایداری میپردازد. وقتی از دویدن در گرمای تابستان یا سرمای زمستان مینویسد، آنچه اهمیت دارد، نه سختی هوا بلکه مقاومت ذهنی او در برابر شرایط است. این پایداری، در نهایت به خلق آثار ادبی منجر میشود.
در جایی از کتاب مینویسد: «تا وقتی بدوم، نمیبازم.» این جمله ساده اما عمیق، نشاندهندهی باور موراکامی به ادامه دادن است. حتی وقتی هدفی مشخص در کار نیست، خودِ حرکت معنا دارد. این دیدگاه با نگاه فلسفی شرق، بهویژه ذن بودیسم، هماهنگ است: بودن در لحظه، عمل کردن بیتوقع نتیجه، و پذیرش مسیر به جای تمرکز بر مقصد.
تأملات درونی و صداقت نوشتاری هاروکی موراکامی
شاید بزرگترین نقطهقوت کتاب، صداقتی است که در لحن موراکامی جریان دارد. او از خود بت نمیسازد، از قهرمانسازی پرهیز میکند و با فروتنی از ضعفها و شکستهایش سخن میگوید. مثلاً از شرکت در ماراتنهایی که نتیجهی دلخواهش را نداشتهاند، یا لحظاتی که انگیزهای برای دویدن نداشته است.
در تمام فصلها، نویسنده در تلاش است که خودش را بهتر بشناسد، نه اینکه دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. این صداقت، کتاب را به اثری تأملبرانگیز و انسانی تبدیل میکند. برخلاف بسیاری از زندگینامههای خودستایانه، موراکامی در این اثر بیشتر شنوندهی درونیات خویش است تا راوی موفقیتهایش.
جنبهی فلسفی کتاب ” از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم”
در پس ظاهر سادهی نثر و روایات روزمره، کتاب سرشار از پرسشهای فلسفی است. موراکامی از خودش میپرسد که چرا مینویسد، چرا میدود، و چه چیزی به زندگی معنا میدهد. او از مرگ حرف میزند، از پیری، و از بدن بهعنوان خانهای فانی. اما در عین حال، نوعی آرامش در نگاهش وجود دارد. او نه از مرگ میهراسد و نه از کهنسالی. بلکه آن را بهعنوان بخشی از مسیر میپذیرد.
در جایی از کتاب مینویسد: «همهچیز میگذرد. اما چیزی در ما باقی میماند، حتی اگر خودمان هم ندانیم چیست.» این نگاه، برآمده از تجربههای مکرر اوست؛ چه در مسیرهای طولانی دویدن و چه در سالها نوشتن در سکوت.
هاروکی موراکامی کیست؟
هاروکی موراکامی در سال ۱۹۴۹ در کیوتوی ژاپن متولد شد. او از همان ابتدا فردی متفاوت با جریان اصلی فرهنگ ژاپنی بود. علاقهاش به موسیقی جاز، ادبیات غربی، و شیوهی تفکر فردگرایانه باعث شد از قالبهای سنتی فاصله بگیرد. موراکامی در ابتدا صاحب یک کافه جاز بود و زندگیاش به دور از ادبیات حرفهای میگذشت تا اینکه در سیسالگی، بهطور ناگهانی تصمیم گرفت نویسندگی را آغاز کند.
یکی از ویژگیهای بارز موراکامی، توانایی در ترکیب فرهنگ ژاپنی با سبکهای روایی غربی است. داستانهای او معمولاً در مرز واقعیت و خیال حرکت میکنند، اما در عین حال، سرشار از تنهایی، جستجوی معنا، و پیچیدگیهای ذهنی شخصیتهای انسانی هستند. آنچه موراکامی را متمایز میکند، صداقت درونی او در نوشتن است؛ او نه برای جلب نظر خواننده، بلکه برای درک خود و جهان مینویسد.
رابطهی میان نویسندگی و دویدن!
یکی از نکات جذاب کتاب، پیوندی است که موراکامی میان حرفهی نویسندگی و فعالیت جسمانی برقرار میکند. برخلاف تصور رایج از نویسنده بهعنوان موجودی درونگرا و منفعل، موراکامی تصویر تازهای ارائه میدهد: نویسندهای فعال، منظم و سختکوش که بدن و ذهن خود را در خدمت داستانگویی تربیت میکند.
او معتقد است نویسندهای که میخواهد سالها بنویسد و خلاق بماند، باید بهنوعی بر بدن خود مسلط باشد. برای موراکامی، دویدن فقط ابزاری برای سلامت فیزیکی نیست، بلکه تمرینی برای تمرکز، سکوت ذهنی، و پرورش خلاقیت است. هر قدمی که میدود، بخشی از روند نویسندگیاش را شکل میدهد. این ارتباط دوسویه، یکی از تمایزات مهم کتاب با آثار مشابه در ژانر زندگینامهای است.
از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم!
«از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم» کتابی است دربارهی انسان، نه دربارهی ورزش یا موفقیت. موراکامی با نثری بیتکلف اما عمیق، دریچهای به ذهن و جان خویش میگشاید و خواننده را به سفری درونی دعوت میکند. او نشان میدهد که پایداری، تمرکز، و خودشناسی، کلیدهای ماندگاری در هر مسیری هستند، چه نویسندگی باشد، چه دویدن، و چه زندگی.
هاروکی موراکامی در این اثر، خود را نهفقط بهعنوان نویسندهای بزرگ، بلکه بهعنوان انسانی معمولی اما متعهد معرفی میکند؛ انسانی که در تلاش برای معنا بخشیدن به زندگیاش، از مسیرهای دشوار عبور کرده و همچنان در حال دویدن است.
شما میتوانید این کتاب را از شهر کتاب واقع در همیلا سنتر به صورت حضوری و یا با استفاده از اپلیکیشنهایی همچون طاقچه و فیدیبو مطالعه کنید و از خواندن آن لذت ببرید.
اگر کتاب «از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم» را خواندهاید نظر خود را برای ما کامنت بگذارید.